بچه ها تب دار، یک عشر و دو عشر نیست. بالای دو درجه. نزدیک به 40.  پاشویه می کند و ادا در می اورد که بخندند. می خندند. چشمهایشان پف کرده و قرمز است. حرارت است که از این چشم های ناز ومعصوم می بارد. دردتمام بدنشان را در خود گرفته. سوزش هم علاوه می شود و خارش. حتما شنیده ای آبله مرغان را. یا گرفته ای. بروزش در بچه ها کمتر است اما این دو نو کودک، خیلی اذیت اند. تشت آب و صابون، به ترتیب، میهمان بدن تب دارشان می شود که هم به شست شوی دانه ها بپردازد و هم تب شان را کمی پایین بیاورد.


یکی را به حوله می نشاند. نرم نرم دست های پر مهرمادرانه اش را بر حوله فشار می دهد که اب تنشان گرفته شود. بیحال است. بد حال. چشمان خمار، بدنی کوفته و نالان. در اغوش می کشد و به اتاق می برد. یکی یکی دانه های تاولی اش را کرم میزند و هم زمان از بازی با او و نونهال دیگرش در حمام، غافل نمی شود.


خودش اما حالش بد است. او هم تب دارد. چشمانش به هرم گرما نشسته و بدنش به سوزش و درد و خارش. کودک نیست که خفیف باشد. اگرچه خفیف را نه دیده و نه حس کرده، فقط شنیده!


دومی را از حمام می گیرد. به لرز افتاده. در آغوش می کشد و با شعرهای من درآوردی، حواسش را پرت می کند. شربت افاقه نکرده. بایدترکیبی بدهد. کمی از شربت دیگر را با قربان صدقه های مادرانه به او می دهد.

دو ساعت است که یکربع به یکربع تب بچه ها را می گیرد. 39و نیم. پایین نمی آید. وقت نکرده آبی بخورد. هرم گرمایش دو چندان شده و دل پیچه و تهوع گرفته است.  به خود می گوید: طاقت بیار. محکم باش. یک تب است. فرض کن اوج تابستان قم در آفتاب گیرافتاده ای. توجه نکن. این دو طفل معصوم نیاز به مراقبت دارند.


باز هم تب شان را می گیرد. کمی کم شده است. هم زمان، مشغول پختن ناهار ساده و مقوی می شود تا به محض کم شدن تبشان، با خنده و بازی، به خوردشان دهد و جان به بدن های نحیفشان برگردد. قرص تب بر می خورد تا خودش هم جان خدمت، داشته باشد.

 

 

الکافی عن أبی بصیر عن الإمام الباقر أو الإمام الصادق علیهما السلام ، قالَ :قُلتُ لَهُ : أیُّ الصَّدَقَةِ أفضَلُ ؟ قالَ : جُهدُ المُقِلِّ ، أ ما سَمِعتَ قَولَ اللّه ِ عز و جل : «وَ یُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»
تَرى هاهُنا فَضلاً؟
[الکافی : 4 / 18 / 3.]

الکافى ـ به نقل از ابو بصیر ـ  : به امام [باقر یا صادق علیهما السلام ]گفتم : کدام صدقه برتر است؟ فرمود: «دِهِش بینوا. این سخن خداى عزّ و جلّ را نشنیده اى که : «و [دیگران را ]بر خویشتن ، مقدّم مى دارند ، هرچند خودشان نیازمند باشند» . آیا در این جا مازادى مى بینى؟[یعنى آیا در آیه ، قیدى در خصوص این که مازاد نیاز خود را عطا مى کنند ، مى بینى؟ ـ م .]» .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اندام خوب FILM LAND زعفران فلوکستین افتخارآفرين کشوري معرفی کالا فروشگاهی کمیاب ترین ابزارها صبح اردکان